نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





آروم وقرار

بازم مثل همیشه سلام

و سلامی بی جواب

مامان دلم بدجور برات تنگ شده

برای خنده هات، برای صدات

برای حرف زدن باهات، برای حضورت تو خونه

برای بیرون رفتن باهم، برای سر به سر گذاشتنت و خندیدنت

مامان تو چه کردی باهام

رفتن تو با منه تنها چه کرد

مامان به بودنت به حضورت نیاز دارم

لعنت به خاطره ها، لعنت به روزی که تو رفتی

لعنت به زندگی بدون تو

اصلا لعنت به همه چیز، لعنت به همه چیزایی که بدون توست


[+] نوشته شده توسط زهره در 15:4 | |







یادآوری

سلام مامانم 

سلام مهربونم من 

مامانی بازم دلم تنگ شده 

دلم تنگه خیلی چیزا شده 

دلم تنگ شده واسه حرف زدن باهات 

دلم تنگ شده واسه بیرون رفتن باهات 

دلم تنگ شده واسه اینکه با هم بریم مهمونی 

دلم تنگ شده زنگ بزنی اسمت رو گوشیم بیفته و ذوق کنم 

مامان خیلی حسرت دارم 

حسرت نداشتن تو تا عمر باهامه،چقدر حیف شد رفتی 

کاش بودی،کاش کنارم بودی،کاش تو خوشیهام تو هم سهیم بودی 

کاش داشتمت و از داشتنت لذت می‌بردم 

نمیدونی چقدر حسرت میخورم وقتی کسی مادرش رو صدا میزند 

وقتی کسی با مادرش بیرون میره میگم خوش به سعادتش 

که مادر داره،که سایه سر داره،که عشق داره 

اما من چی بگم،چی بگم که نداشتنت خودش پر از درده 

پر از آه و درد و حسرت 

مامان این روزا کمتر میای به خوابم بیا پیشم 

بیا بزار حست کنم،لمست کنم 

مامانم خیلی خیلی دوستت دارم و هنوزم که هنوزه بعد از هفت سال و 

۴ ماه هرروز و هر دقیقه به یادتم 

دوستت دارم

 

 


[+] نوشته شده توسط زهره در 2:41 | |







دلتنگی

بازم مثل همیشه دلتنگتم 

دلتنگ روی ماهت 

دلتنگ نگاهت 

دلتنگ مامان جون گفتنات 

دلتنگ بوسه و دست دادن بهت 

مامان هفت سال و ی ماهه و چند روزه 

 از سرکار میام نیستی دست بدی بوس کنی بگی 

زهره جون خسته نباشی 

دلتنگ همین خسته نباشی گفتناتم 

دلتنگه دلتنگه دلتننننننننگم 

خدایا چرا این دلتنگی تموم نمیشه 

چرا این بغضا تموم نمیشه 

چرا تا یادت میفتم چشام پر اشک میشه 

کاش نبرده بودیمت ده،کاش وصیتت ده نبود 

کاش بهشت زهرا بودی تا دلتنگ میشدم میومدم پیشت 

مامان داغونم،مامان دیگه تموم شدم بیا نگام کن 

ببین دیگه چیزی از من مونده 

مامان کم آوردم مامان تموم شدم بس نیس این دلتنگی و تنهایی 

بس نیس همه‌چیز رو ی نفره بدوش کشیدن 

مامان کاش کنارم بودی اونوقت می‌فهمیدم که تنهایی تنها هم نیستم 

مامان چقدر دلم میخواس وقتی میگفتم مامان 

میگفتی جااااان مامان 

مامان اینجا زهره بسی زیاد دلتنگتم 

عاااااااشقتم تا ابد و یک روز 

دوستت داااااارم خیلی خیلی زیاد

هر پنج شنبه کارم شده نماز والدین خواندن  

کارم شده صلوات فرستادن و خیرات و فاتحه 

خسته شدم خسته ی خسته ام 

مرا دریاب

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط زهره در 13:48 | |







هفتمین سالکرد

هفت سال گذشت 

نمی‌دونم چند تا از این سالها باید بگذره و من بدون تو زندگی کنم 

و هر سال بیام اینجا سالگردت رو بشمرم 

یادمه سرکارم توی تقویم روی میزم هر روزی که می‌گذشت 

می‌نوشتم کنار تاریخ اون روز که چند روزه رفتی هر روز اضافه میشد 

 امروز شد ده روز فردا یازده این نوشتنا تا دوسال طول کشید 

یادمه نر کی می‌پرسید چند وقته مامانت رفته دقیق میگفتم. 

مثلا یک سال و دو ماه و دو روز،دقیق یادم بود 

نمی‌دونم دنبال چی بودم،فقط می‌دونم دیوونه شده بودم  

آره تو با رفتنت دیوونم کردی 

تو با رفتنت داغونم کردی 

تو با رفتنت تو جوونی پیرم کردی  

مامان تو نیستی اصلا زندگی نیس 

چقدر دلم میخواس بیام سر مزارت 

مامان خیلی دلتنگم،خیلی داغونم،دارم خفه میشم 

نمی‌دونم کجا باید برم تا آروم شم 

کجا برم ی دل سیر گریه کنم از نبودنت 

امشب خاطرات اون هفت سال پیش آمد جلوی چشمم 

 ساعت ۹ شب تموم کردی،یادمه کاغذی رو که بهت زدن مامان 

مدتها تو جیبم بود هی در میووردم از جیبم نگاه میکردم روش زده بود 

لیلا اوخ تاریخ فوت ۹۳/۰۱/۱۶ ساعت ۹ شب 

مامان جلوی چشمم خاکت کردیم ولی باورم نمیشد 

بعد دو سال خوب شدم اونم به کمک استاد داداشی 

ولی هیچوقت رفتن تو منو آروم نمیکنه همیشه و همه جا نبودت احساس میشه 

مامان برام دعا کن،دعا کن آروم و قرار داشته باشم 

چقدر امشب سخت گذشت،چقدر بد بود 

مامان همیشه همینمااااا 

ولی امشب خیلی خیلی بدتر شدم چون روز رفتن توس 

روز پرکشیدنت از پیش بچه هات برای همیشه 

چقدر نوه ها رو میبینم میگم کاش بودی توام 

کاش بودی بزرگ شدنشون رو میدیدی 

اما افسوس و صد افسوس..... 

مامان دلم تنگته 

 


[+] نوشته شده توسط زهره در 1:28 | |







حس بد

مامان من چم شده 

کاش هیچوقت نمیرفتی،کاش همیشه بودی 

کاش میومدی پیشم میگفتی غصه نخور من هستم 

چرا هر چی به سالت نزدیک میشم بی قرار تر میشم 

چرا دلتنگ تر میشم 

چرا دلم آنقدر گرفته،مامان افتضاااااحم،افتضااااح

 خیلی خیلی خیلی،خیلی زیاد دلتنگتم 

دلم میخواد بیام سر مزارت بیام و بگم دارم خفه میشم از دلتنگیت 

مامان دلم تو رو میخواد،دلم خنده هات رو میخواد،دلم حضور گرمت رو توی خونه میخواد 

مامان این روزا و شبا خیلی بهم سخت میگذره 

ازت فقط می‌خوام که دعا کنی،دعا کنی که صبور و صبورتر شم 

دوستت دارم فرشته آسمونیم


[+] نوشته شده توسط زهره در 18:26 | |







دلتنگی

سلام 

بازم دلم تنگ شده 

مامان اینروزا این روزای عید خیلی بهم سخت میگذره 

تو این هفت سال همیشه عیدها برام عذاب اوره. 

از ۲۸ اسفندش تا ۱۸ فروردین همش برام عذابه 

هرروزشو یادمه تو اون ۹ روزی که بیمارستان بودی همش یادمه 

هرروزشو یادمه همش جلوی چشممه 

چجوری فراموش کنم ،مگه آدم یادش می‌ره 

مامان تو بیا و بهم بگو که چیکار کنم با این دلتنگی 

تو بیا و بگو چطور تحمل کنم 

دلم برات خیلی خیلی تنگه 

میگن وقتی دلت تنگه فرقی نمیکنه کجا و با کی باشی 

وسط بهشت هم باشی انگار که تو جهنمی 

دوستت دارم 

دلم خیلی تنگته دلم میخواست میومدم سر مزارت ی دل سیر گریه میکردم و ی دل سیر حرف میزدم 

قربونت برم الهی سهم تو از عیدی شده خیرات 

سهم تو از کادوی تولد و‌روزمادر شده خیرات 

یعنی تو هم مثل ما آنقدر دلتنگی،انقدر بی قراری؟بی معرفت چرا نمیای پیشم 

آخه مگه میشه تو دلتنگ ما نباشی 

مامان جان اینجا تو خونه کنار کن خیلی خییییلی خالیه

 

 

 


[+] نوشته شده توسط زهره در 14:32 | |







عیدت مبارک

باز سال تحویل شد 

باز سال تحویل شد بدون تو 

باز عید آمد و خبری از تو‌ نشد 

مامان چقدر سخته با جای خالیت کنار آمدن 

مگه میشه کنار آمد؟! نه نمیشه 

مگه تو این هفت سال شد؟!نه نشد مامان 

از بعد تو همیشه عیدها بغض دارم 

وقتی زنگ میزنم بابا گریه می‌کنه اونم هنوز دلتنگه 

مامان تو با ما چیکار کردی، تو با رفتنت داغ بزرگی رو دلمون گذاشتی 

باید عکست رو نگاه کنم و بگم عیدت مبارک 

مبارک مامانم 

بی تو مامانم زندگی نتوان کرد 

عید ۱۴۰۰ مبارکت مامانم،مامان لیلای من 

عاااااااااشقتم تا ابد

 

 

 


[+] نوشته شده توسط زهره در 13:41 | |







لحظه سال نو

سلام مامانم

سلام فرشته آسمونی من

تقریبا دو ساعت مونده به سال تحویل مامان دلم گرفته

کاش بودی ،کاش تو هم بودی کنارم،مثل هفت سال پیش

چقدر نبودنت رو روزگار به رخم میکشه

چقدر دلم میخوادت این روزا

دیشب رفتم خرید عید یاد اون روزایی افتادم که دوتایی یا سه تایی با بابا می‌رفتیم خرید عید 

دلم تنگ شده واسه اون روزایی که دوتایی می‌رفتیم بیرون خرید

دلم تنگ شده واسه روزای با تو بودن

چرا آخه من باید تنها برم بدون تو 

دلم تنگ شده واسه اون روزایی که دوتایی با ماشین می‌رفتیم دور دور 

کاش میشد فقط ی لحظه تو رو حس کرد 

کاش میشد فقط ی لحظه تو رو لمس کرد 

کاش میشد فقط ی لحظه حتی تو رو داشت 

مامانم اینجا توی وبلاگت مثل همیشه میگم که عیدت مبارک 

عیدت بدون ما و بابا مبارکت 

تو جات خوبه اونجا میدونم،امیدوارم که همیشه خوب باشی 

دلم تنگته مامان خوبم،مامان مهربونم و بامحبتم

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط زهره در 11:46 | |







روزت مبارک

سلامی دوباره به تو مامان خوبم

مامانی امروز روز توست،روز مادر

امروز هر کی رو دیدم شیرینی به دست،گل به دست،کادو به دست بود

چقدر حسرت خوردم،اخه حسودیم میشه من مادر ندارم

امشب همه بچه ها میرن خونه مامانشون،میرن که تبریک بگن

امسال هفتمین سالیه که روز مادر کنارمون نیستی

نیستی تا بچه ها بیان خونمون بهت تبریک بگن

نیستی تا کادویی هر چند کوچک تقدیمت کنم

نیستی تا بغلت کنم ،بوست کنم بگم مامان روزت مبارک

امشب منم و ی قاب عکس که باهام حرف نمیزنه

بازم منم و تنهایی،بازم تو این روز دلم به درد میاد

چقدر امروز یادت بودم البته هرروز و هر ثانیه بیادتم 

اما امروز خیلی بیشتر بیادتم

امروز سعی کردم با کسی حرف نزنم چند بار چشام شد پراشک

توی این روز زهره خیلی خیلی دلش گرفته

همش میگم اگه بودی اینکار رو‌میکردم،اون کار رو میکردم یا

فلان چیز رو می‌خریدم برات،ولی توی امروز سهم تو به جای کادو

به جای اون پیراهن دوتیکه که خیلی دوست داشتی،سهمت شد مثل همیشه خیرات،خیرات ،خیرات

تا کی تا به کجا بدون تو ادامه بدم مامان تو نمیدونی با رفتنت با من چیکار کردی،داغونم کردی،تو جوونی پیرم کردی

کاش بودی،واقعا کاش همیشه کنارمون می موندی

کاش هیچوقت نبودنت رو نمی‌دیدم

و ای کاش

کااااااااش بودی تا دلم تنها نبود

روزت مبارک فرشته آسمونی من

 

 


[+] نوشته شده توسط زهره در 18:31 | |







دلتنگی

سلام مامانم 

در چه حالی 

اون بالا چه خبر 

آرومی،خوبی،سرحالی؟

در چه حالی مامانم؟

دلم باز مثل همیشه برات تنگ شد 

مامان تو رفتی بابا خیلی تنها شد 

همیشه فکرم پیششه 

که چجوری صبح رو شب می‌کنه 

که چیکار می‌کنه تنهایی 

مامانی از خدا بخواه مراقبش و نگهدارش باشه 

تو که رفتی همه چیزمون شد بابا 

اونم اَزَمون دوره 

امروز فیلمش رو تو اینستا دیدم 

اشکم در آمد،مامان،بابا خیلی تنهاست 

براش دعا کن 

خیلی دوستت دااااااارم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط زهره در 22:23 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد